جدول جو
جدول جو

معنی تربت خانه - جستجوی لغت در جدول جو

تربت خانه
(تُ بَ نَ / نِ)
مقبره. (آنندراج). تربت. گور:
ایاز از شبنم مژگان وضو کرد
به تربت خانه محمود رو کرد.
حکیم زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تربت خانه
گورگاه آرامگاه
تصویری از تربت خانه
تصویر تربت خانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لعبت خانه
تصویر لعبت خانه
بتخانه، بتکده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاب خانه
تصویر تاب خانه
خانه ای که در زمستان با بخاری گرم شود، گرم خانه، خانۀ زمستانی، تاوانه، تاوخانه، برای مثال در چنین فصل تاب خانۀ شاه / داشته طبع چار فصل نگاه (نظامی۴ - ۶۱۱)
خانه ای که دیوارهای آن آیینه کاری شده باشد، جام خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب خانه
تصویر طرب خانه
طرب سرای، جای شادی و طرب، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
(گِ نَ / نِ)
خانه زنبورعسل:
ای صدر گبت خانه برآشفتی
با ابلهی و بیخردی جفتی.
سوزنی.
آرام کی پذیرد تا محشر
آن گبت خانه را که برآشفتی.
سوزنی.
سهل است گبت خانه برآشفتن
گبتی به خایه برنه و خوش خفتی.
سوزنی.
رجوع به گبت و کبت و گبت انگبین شود
لغت نامه دهخدا
(ضَنَ / نِ)
ضرابخانه. میخکده. دارالضرب
لغت نامه دهخدا
(شَ بَ نَ / نِ)
اطاقی که در آن شربت و امثال آن است. (فرهنگ نظام). جای نگهداری شربتها: شغل صاحب جمع مزبور (شغل صاحب جمع شربتخانه) آن است که اجناس که متعلق به شربتخانه است که تحویل او شود... (تذکرهالملوک چ 2 ص 33). مشرف شربتخانه سی و پنج تومان مواجب داشته. (تذکرهالملوک چ 2 ص 63). صاحب جمع شربت خانه غانات مبلغ ده تومان مواجب... (تذکرهالملوک چ 2 ص 70)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ خَ)
نام یکی از دهستانهای بخش درمیان، شهرستان بیرجند و محدود است از طرف شمال خاوری به دهستان مؤمن آباد از باختر به دهستان قیس آباداز شمال به دهستان گل فریز. جلگه ای و کوهستانی و معتدل و محصول غلات است، مردم آن از ایلات خوزستانند که در زمان نادرشاه به این محل کوچانده شده اند. شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان قالیبافی. این دهستان از 19 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده است و 10598 تن تقریبی نفوس دارد. قراء مهم آن دهکده سهل آباد و مختاران است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ نَ / نِ)
طرب سرای. طرب گاه. جایگاه شادی و طرب:
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد.
حافظ.
در زوایای طرب خانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو بَ نَ / نِ)
نقاره خانه. جائی که در آن موزگان می زنند. (ناظم الاطباء) ، قراول خانه. جائی که در آن پاسبان منزل دارد. (ناظم الاطباء). جایگاه نوبتیان. پاسدارخانه: قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت خانه بازداشتند و زر خواستند. (سیاست نامه از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ نَ / نِ)
جای ذلت و خواری و فلاکت. جائی که مردمان فرومایه منزل دارند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ / نِ)
مقر سلطنت و پایتخت. (ناظم الاطباء). تختگاه. (آنندراج) :
سوی تخت خانه زمین درنوشت
به بالا شدن زآسمان برگذشت.
نظامی (از آنندراج).
رجوع به تخت و تختگاه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کبت خانه
تصویر کبت خانه
نه زنبور عسل شان: (آرام کی پذیرد تا محشر این کبت خانه را که بر آشفتی ک) (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
خانه زنبور عسل: آرام کی پذیرد تا محشر آن گبت خانه را که بر آشفتی ک (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
نوشیخانه، گنجه داروها (مخزن اذدویه) محل شربت مخزن نوشیدنی ها (در دیوان دولتی)، مخزن ادویه تبنگوی داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب خانه
تصویر ضرب خانه
زراب خانه میخکده ضرابخانه دار الضرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت خانه
تصویر تخت خانه
مقر سلطنت پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
پستا خانه تبیره خانه نقاره خانه: قاضی را از پیش سلطان ببردند نیم مرده و در نوبت خانه بازداشتند و زر خواستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مربع خانه
تصویر مربع خانه
چارکنجی خانه چهار گوش مکعب. یا مربع خانه نور. کعبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعبت خانه
تصویر لعبت خانه
بتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیبت خانه
تصویر غیبت خانه
نهانخانه، سرای دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبت خانه
تصویر نوبت خانه
((~. نِ))
نقاره خانه
فرهنگ فارسی معین
جنده خانه، فاحشه خانه، عشرتکده، لانه فساد، نجیب خانه، قحبه خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طرب سرا، عشرتکده، عشرت خانه، طرب آباد
فرهنگ واژه مترادف متضاد